برای او کار دشواری بود، اما نه تنها بخاطر خنجری که هنوز در رانش فرو رفتهبود و گام برداشتنش را آهسته ميکرد. فرار کردن از نبرد شرمآور بود. اما بیروک ميدانست که وظیفهی مهمتری برای انجام دارد؛ شمشیر سوزان بازگشتهبود، اما آنها اينبار انسان بودند و تمام محاجمان، نه فقط آن دوتايي که او قبال متوجه آنها شدهبود، تصوير شمشیر شعلهور را به گونهای با خود حمل ميکردند: يك گردنبند، يك خالكوبي، چیزی. اين اطالعات بايد به ترال ميرسید. بنابراين بیروک دويد. آنگاه سكندری خورد. پای چپش آنگونه که بايد از بلند شدن سر باز ميزد؛ اما پای راستش به دويدن ادامه داد، و به همین خاطر به زمین افتاد، علفهای بلند و گرد و خاک به درون بیني، دهان و چشمش رفت. »بايد... بلند... بشوم...« »تو هیچ جا نميری، هیوال.« بیروک ميتوانست صدا را بشنود، صدای قدمهای انسانها، و سپس هنگامي که دوتن از آنها بر روی پشتش نشستند و او را ساکن نگه داشتند، فشار را احساس کرد. »چون که به اين خاطر؛ دورت به سر اومده. اورکها به اين دنیا تعلق ندارن، برای همین ميخوايیم بندازيمت بیرون. روشنه؟« بیروک باتالش توانست سرش را باال بیاورد تا بتواند دو انسان را ببیند. به آنها تف کرد. انسانها تنها خنديدند. »بیايین تمومش کنیم، بچهها. گالتاک اردناش!« پنجتای ديگر به يك شكل پاسخ دادند: »گالتاک اردناش!« ...
کیت رابرت آندرهاسی دی کاندیدو متولد 18 آوریل 1969 نویسنده و نوازنده داستان های علمی و تخیلی آمریکایی است که روی کتاب های طنز ، رمان ها ، بازی های نقش آفرینی و بازی های ویدیویی کار می کند ، از جمله کتاب های زیادی در زمینه رسانه ها برای خواصی مانند Star Trek Buffy the Vampire Slayer ، Doctor Who ، Supernatural ، Andromeda ، Farscape ، Leverage ، Spider-Man ، X-Men ، Sleepy Hollow و Stargate SG-1.